سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 13 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

سی ماهگی

مهربانم..سامان بوسه های گاه و بی گاهت بر صورت ما ، «دوست دارم» گفتن های شیرینت ، محکم در آغوش کشیدن هایت و شیرین زبانی هایت سبب شده که خوشبخت ترین پدر و مادر و برادر دنیا باشیم... پسرم دو سال و نیمه شدنت هزاران بار مبارک ❤❤❤❤ این روزها عجیب به دل مینشینی🥰 کارهای شیرینت را هر چه بگویم کم گفته ام 💗 پسر باهوشم این روزها ما با هر کسی که پشت تلفن صحبت می کنیم خیلی قشنگ حدس میزنی  که چه کسی است و حتما یاید باهاش صحبت کنی❤ هر کسی که بهت هر چیزی بده بابت آن تشکر میکنی یا اینکه میگویی ممنون💗 هر چیزی که ببینی میگی ای چی چیه 😀 حسابی به داداش سینا وابسته شدی و چند ساعت که سرکلاس هست کلافه هستی💖 ...
27 مهر 1400

اولین شهر بازی

دلبند شیرینم پا گذاشتن به اولین شهر بازی زندگیت مبارک💃 هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــورا بالاخره بابایی راضی شد و شما برای بار اول امروز شهربازی رو دیدی 😍😍😍😍 یه روز عالی در گاندو از اینکه که چقدر ذوق کردی هر چی بگم کمه🤭 اصلا دوست نداشتی بری خونه😊 یگانه مروارید دریای هستی ام. لبخندت را، شیطنتهای کودکانه ات را و شیرین زبانی هایت را با تمام دنیا عوض نمیکنم داشتن تو داشتن تمام خوبی های دنیاست دیدن چشمان زیبا، شیطون و مهربانت در من شور زندگی بوجود می‌آورد. روز به روز بزرگتر میشوی و من عاشق تر پسرک من…. همه چی رو امتحان کرد...
11 مهر 1400

اولین آرایشگاه

جان دلم این روزها خداروشکر اوضاع کرونا خیلی بهتر شده  و دارن همه رو واکسینه میکنن 😍    و یه چیز خوب اینه که حساسیت بابایی یکم کمتر شده و راضی شد شما رو ببره آرایشگاه💃 امروز همراه بابایی و داداش سینا برای بار اول پاهای قشنگتو گذاشتی داخل آرایشگاه 😘 بابایی گفت اول یکم غریبی کردی و بعدش عادت کردی 🥰 صورتت مثل ماه بود ماه تر هم شد 😍😍😍😍😍😍 اینم عکسای داخل آرایشگاه🤭 در تماشای تو،  قانع نشوم من به دو چشم همه چشمهای جهان گو به سرم بشتابند🥰🥰🥰 ...
8 مهر 1400
1